زندگی من
من شخصی که از ابتدا در مسیر برنامهنویسی قرار گرفته است نیستم و هیچ زمینه علمی کامپیوتری ندارم. من دارای تحصیلات عالی هستم و بیش از یک دهه در زمینه سیاسی مشغول به کار بودهام.
حدود هفت سال پیش در جستجوی یک مسیر شغلی جدید، برای به دست آوردن شغلی فنی مشاوره خوبی گرفتم. بنابراین شروع به یادگیری اصول وب کردم: HTML و CSS. من از Codecademy استفاده کردم. اولین تلاش من برای کدنویسی با کمی ترس همراه بود. من ترسیدم که این کار بیش از حد طول بکشد. همچنین نزدیک جشن عروسیام بود و این موضوع مرا آشفته کرده بود.
6 سال بعد... شوهر، یک آپارتمان و دو بچه با اختلاف سنی کم!
اولین فرزند من در ژانویه 2015 به دنیا آمد. به طور خلاصه، پسردار شدن شوک بزرگی به من و سیستم زندگیام وارد کرد و به طور کلی دنیای من در هم پیچیده شد. محرومیت از خواب شبیه شکنجه بود، با تغذیه کودک مشکل داشتم. در کل در شش ماه اول زندگی پسرم شبیه زامبیها شده بودم.
همانطور که تازه همه چیز داشت حل و فصل میشد، متوجه شدم که دوباره باردار هستم. این اتفاق در اولین هفتهای که من سر کارم برگشته بودم افتاد! دخترم در سپتامبر 2016 به دنیا آمد. اکنون دو بچه زیر دوازده ماه داشتم!
درک، انگیزه و تغییر شغل
در اواسط سال 2017 در سن 34 سالگی تصمیم گرفتم کارم را رها کنم. من این کار را به دو دلیل انجام دادم. این کار دیگر باعث رشد و ترقی من نمیشد و اینکه فرزندانم نیاز به مراقبت داشتند. سخت بود با مراقبت از دو بچه کوچک و همسری که ساعات زیادی را دور از خانه مشغول به کار بود، تمام وقت کار کنم.
افکاری که من هفت سال پیش داشتم هرگز کنار نرفت. میتوانستم صبر کنم تا فرزندانم بزرگتر شوند و به دنبال کار نیمه وقت بروم یا در نهایت شغلی را در زمینه فناوری دنبال کنم. همسرم که قبلا در زمینه فناوری کار میکرد، به من مشاورهای داد.
اصول اولیه را بیاموز: HTML، CSS و JavaScript. با ترکیبی از این سه مجموعه مهارت، میدانستم که میتوانم توسعهدهنده front-end شود.
freeCodeCamp و شروع سفر کدنویسی من
من در مورد اینکه کدام پلتفرم یادگیری آنلاین را باید دنبال کنم تحقیق کردم. مطالب خوبی در مورد freeCodeCamp خواندم. همچنین ساختار برنامه آموزشی آن را دوست داشتم. freeCodeCamp برای هر کسی که در برنامه نویسی صفر بود، بسیار مناسب بود.
وقتی شروع کردم، بسیار خوشحال میشدم وقتی میدیدم کدم در پنجره پیشنمایش اجرا میشود. من با خودم فکر کردم، "خیلی هم بد نیست، من میتوانم این کار را انجام دهم". اولین باری که گیر کردم را به خاطر میآورم.
روی تگ <div> این اتفاق افتاد. من دستورالعملهای تمرینی را خواندم: "عنصر div عنصری است که در بین عناصر HTML بیشترین استفاده را دارد". من نمیدانستم چرا یک <div> را در یک div>> دیگر قرار میدهند؟!
همسرم گفت: "گوگل دوست توست". بنابراین شروع کردم به سرچ کردن در مورد اینکه <div> چیست و چگونه کار میکند.
آسان نبود. من در این زمینه تحصیل نکرده بودم و به سوی موضوعی حرکت میکردم که تا قبل از آن هیچ چیزی در موردش نمیدانستم. اوایل شک و ترس زیادی داشتم که نمیتوانم این کار را انجام دهم. اما با گذشت زمان، روند یادگیری برنامهنویسی سادهتر شد. من به سختی کار میکردم و مشتاقانه تلاش میکردم.
برنامه آموزشی که سختتر میشد، حس ناامیدی بیشتر به سراغم میآمد.
چالشهای یادگیری کدنویسی در کنار بچهها
پدر و مادر بودن شغلی است که هرگز متوقف نمیشود. این خواستنیترین نقشی بوده که من تا به حال داشتهام! من باید بهترین آشپز، سرگرمکننده، خانهدار، خواننده، پرستار، دونده، معلم، داستاننویس و غیره باشم... که این فهرست همچنان ادامه دارد. حتی وقتی فرزندانم خواب هستند، من روی استندبای هستم، آمادهام تا نیازهای آنان را برآورده کنم.
با توجه به این موضوع، پیدا کردن زمان برای کدنویسی چالش بزرگی بود. شوهرم کار میکرد و در طول هفته من مسئول دو فرزند کوچکم بودم. این خستهکننده بود! اوایل فقط وقتی که آنها میخوابیدند میتوانستم کدنویسی کنم.
یک روز معمولی با کودکان از ساعت 6 صبح شروع میشد و تا ساعت 8 بعدازظهر ادامه داشت. حدودا بعد از ساعت 9 شب میتوانستم بنشینم، لپتاپم را باز کرده و شروع به برنامهنویسی کنم. با وجود اینکه احساس خستگی میکردم، وقتی شروع به کدنویسی میکردم احساس سرزندگی داشتم.
بعضی شبها بهتر از شبهای دیگر بودم. با توجه به نیازهای فرزندانم، من میتوانستم بین 30 دقیقه تا 3 ساعت قبل از خواب مطالعه داشته باشم. من نمیتوانستم همیشه مطالعه کنم.
با من بیا، اوضاع بهتر میشود
در نهایت، کدنویسی بخشی از روال زندگی من شد. روزهایی که فرزندانم در مهدکودک بودند بیشتر مطالعه میکردم. برنامه روزانه من اینگونه بود:
6 صبح: صبحانه، گذراندن وقت با بچه ها
9 صبح: مطالعه
12 ظهر: ناهار و کارهای خانه
1 ظهر: ادامه مطالعه
3 بعدازظهر: آشپزی، کارهای خانه و همراه بچه ها بودن
9 شب: مطالعه بیشتر
11/10 شب: خواب
وقتی بچهدار میشوید، بیماری اجتنابناپذیر است. اما هیچ کس به من نگفته بود که بچهها اغلب بیمار میشوند. این یک اختلال بزرگ در سفر کدنویسی من بود. مثالی میزنم:
در زمستان سال 2017، دخترم آنفلونزا گرفت و بعد از آن پسرم این بیماری را گرفت. دو هفته طول کشید تا آنها خوب شوند. همانطور که در نهایت در حال آرام شدن بودم، همسرم و خودم بیمار شدیم. بیش از یک ماه نتوانستم مطالعه کنم.
من یاد گرفتم که برای این اختلالات آماده باشم و نگذارم که در انگیزه من تاثیری بگذارند. سعی کردم تا در اسرع وقت به مطالعه ادامه دهم. بعد از آن با دوره کوتاهی کدزنی را شروع کردم و وقتی دوباره در مسیر قرار گرفتم آن را ساختم و مثل سابق ادامه دادم.
سعی کردم تا حد ممکن روال کاری خود را دوباره به دست آورده و ادامه دهم. نه تنها این موضوع برای من مهم بود بلکه فرزندانم هم مهم بودند. مثلا، این به معنای متوقف کردن مطالعهام در حین کار و پرداختن به نیازهای فرزندانم بود. در ساعات اولیه صبح کدنویسی نمیکردم، بنابراین میتوانستم برای فرزندانم آماده باشم.
درسهایی که آموختم
اخیرا از خودم پرسیدم مهمترین چیزهایی که در سفر کدنویسیام آموختم چیست؟ مهمترین نکات را لیست کردم. بعضی از آنها مخصوص والدین است، اما مطمئنم که آنها برای افرادی که هنوز پدر و مادر نشدهاند هم مفید است.
هر کسی میتواند کدنویسی را بیاموزد: مهم نیست که چه پیشزمینهای دارید، اگر به اندازه کافی علاقه و انگیزه داشته باشید میتوانید این کار را انجام دهید. منابع زیادی وجود دارند که تمام سطوح را تحت پوشش قرار میدهند. همه شما نیاز به یک کامپیوتر و زمان برای یادگیری دارید. به مرور زمان تمرین کامل میشود.
هر روز کدنویسی کنید: من با freeCodeCamp شروع کردم، اما این مساله خیلی مهم است. من سعی میکنم این کار را انجام دهم اما اگر نتوانستم این کار را مدیریت کنم خودم را تنبیه نمیکنم. طبیعت غیرقابل پیشبینی کودکان به این معنا بود که این کار همیشه برای من امکانپذیر نبود. من سعی کردم تا کارم را با تمام مسئولیتها و تعهداتم تطبیق دهم. یادگیری اینکه چگونه انعطافپذیر باشید کلید اصلی است.
خودتان را به طور کامل درگیر نکنید: سعی کنید زمانی را برای استراحت خود بگذارید و از مطالعه دست بکشید. من سعی میکردم به باشگاه بروم.
عملکرد چند وظیفهای: زمانی که فرزندانم به مهد کودک میروند من تمام کارهای خانه را در آن زمان انجام میدهم. در حالی که لباسشویی در حال شستن لباسهاست من کد میزنم. در حالی که خانه را تمیز میکنم یا آشپزی میکنم، ویدئوهای مربوط به کدنویسی را از یوتیوب تماشا میکنم یا به پادکستها گوش میدهم. من همچنین غذاهای زیادی را درست کرده و آنها را فریز میکنم تا آخر هفته زمان بیشتری داشته باشم.
یاد بگیرید ترس خود را مدیریت کنید: اگر ترستان را مدیریت کنید افکار منفی نمیتوانند شما را از پای درآورند. در برخی موارد در سفر کدگذاری احساس تردید میکنید. هر کسی مکانیسمی برای مقابله با خود دارد. شخصا، هر چه بیشتر مطالعه و تمرین میکردم، بیشتر اعتمادبهنفس پیدا میکردم.
نحوه تحقیق را یاد بگیرید: این امر یک مهارت مهم برای استاد شدن است. اوایل سرچ کردن برای من دشوار بود. باز هم همه چیز به تمرین بستگی دارد. هر چه بیشتر در اینترنت جستجو کنید، عملکردتان بهتر میشود. به یاد داشته باشید که سایتهای مورد علاقهیتان را نشان کنید.
خودتان را کاملا غرق کدنویسی نکنید: خوب است که به مسیر سفر کدنویسی خود فکر کنید، اما اجازه ندهید که شما را غرق کند. همیشه خوب است که از تکنولوژیها و روندهای جدید آگاهی داشته باشید، اما این بدان معنا نیست که شما باید یک متخصص باشید!
برای خود پروفایل کاری بسازید: شما هنوز میتوانید بدون تجربه "کار" یک پروفایل خوب بسازید. پروفایل من شامل پروژههایی از freeCodeCamp است. شما حتی نیاز به تنظیم محیطی برای خودتان ندارید و میتوانید از منابع آنلاین مثل CodePen برای نشان دادن کد خود استفاده کنید.
کنترل ورژن: نحوه استفاده از گیت و گیتهاب را یاد بگیرید. همانطور که شروع به انجام پروژههای پیچیدهتر میکنید باید از یک IDE (محیط توسعه یکپارچه) استفاده کنید. من از Atom استفاده میکنم اما بیش از حد به ابزارها توجه نمیکنم. یکی را انتخاب کنید و در استفاده از آن خوب عمل کنید! شروع به ایجاد ریپازیتوریها کنید و کدهای خود را در گیتهاب کامیت کنید.
بررسی کد: مهم است کسی را پیدا کنید تا به شما در بررسی کدتان کمک کند. در ابتدا این کار برای من دشوار بود. اما درنهایت، شما را به برنامهنویس بهتر شدن هدایت میکند. شما همچنین با بررسی کدهای دیگران مطالب زیادی یاد خواهید گرفت.
هرگز در یادگیری متوقف نشوید: سوال دیگری که مردم از من میپرسند این است که چه وقت مطالعه را متوقف کنم. من میگویم هرگز. نوآوری زیادی در توسعه وب وجود دارد. من میخواهم از جدیدترین بهروزرسانیها مطلع شوم و باید مهارت داشته باشم.
حالا من کجا هستم
من حدود یک سال است که به صورت نیمه وقت درحال یادگیری و کدنویسی هستم. من سه تا از شش گواهینامه freeCodeCamp را گرفتهام.
من اکنون به عنوان یک فریلنسر توسعهدهنده وب هستم و دو وبسایت تجاری ساختهام. یکی برای مشتری و دیگری پروفایل کاری خودم. اکنون یک مشتری دارم که در حال طراحی و ساخت وبسایتش هستم. همچنین مطالعه خود را با freeCodeCamp و سایر پلتفرمها مثل Udemy ادامه میدهم.
خاطرات پایانی
بعضی از مردم از من میپرسند چرا تغییرات شغلی خود را همراه با فرزندانم انجام دادم و چرا قبل از آن که وقت بیشتری داشتم این کار را نکردم. خنده دار است؛ من درک نمیکردم و متوجه نبودم که زمان مهم است. همچنین راحتطلب بودم و قبل از بچهدار شدن از شیرجه زدن در این مسیر میترسیدم. من میخواهم الگوی خوبی برای فرزندانم باشم و شغلی داشته باشم که در آن پرشور باشم.
زمانی که مادر شدم تنها هدفم این بود که مادر باشم و هویت خود را در این فرآیند از دست داده بودم. وقتی دوباره شروع به مطالعه کردم، این امر به من هدفی خارج از وظیفه مادر بودن داد. من مجبور نیستم که فقط برنامهنویس یا مادر باشم، میتوانم هر دو نقش را داشته باشم.
نظرات کاربران
0 نظربرای درج نظر باید لاگین کنید
برای ورود اینجا کلیک کنید
هیچ نظری درج نشده است